دیروز تا حالا همش دارم به اهدافم و برنامه هام فکر میکنم
چندتا چیز هست که اذیتم میکنه
اولش این که همه اهدافم اقتصادی شد
این موضوع اذیتم میکنه
پس خودم، خانوادم، روحم، سلامتیم، اطرافیان و جامعه چی؟؟؟
دوم مسئله برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف
خیلی چیزها هست که از کنترل من خارج هستند
فکر میکنم این موضوع جای مطالعه داره
نتایج مطالعاتم را همین جا منتشر خواهم کرد
صبح زیبای پاییزیتون بخیر
دیشب حدود یک ساعت قدم میزدم
هوا عالی بود
قبلش یه کم بارون اومده بود
فوق العاده بود
همش داشتم فکر میکردم
به اهدافم تا 1400
به چیزهای خوبی رسیدم!!!
باید دنبال تقویم بگردم تا تاریخ امروز را پیدا کنم
اینقدر گیج و خسته ام از زندگی که حتی حساب روزهای هفته و ماه و سال از دستم در رفته است
هر چقدر بگویم خسته ام نمیتوانید درک کنید
اینقدر خسته ام که حتی نمیتوانم بخوابم
خستگی سال های زیاد
خسته از رابطه ها، خسته از کار، خسته از زندگی
از خودم هم خسته شده ام
قرار نبود اینجوری بشود
قرار بود من کار کنم، بیشتر کار کنم و پیشرفت کنم
ولی هرچه کار کردم و بیشتر کار کردم
بیشتر سقوط کردم
و الان اینجا هستم
با نمیدانم چقدر بدهی
و سرمایه ای که به باد رفت
و جوانی ای که تباه شد
و ارزوهایی که دود شد
و جوانی که پیر شد
و خسته شد
ولی من هنوز زنده ام و نفس میکشم و هنوز دوستان خوبی دارم
هنوز افرادی هستند که دوستم دارند
و افرادی هستند که دوستشان دارم
و خدایی که هرچند خیلی از دستش ناراضیم و شاکی
و چند وقت است که با او قهرم
ولی میدانم که هست، حواسش به من هست و هنوز دوستم دارد
از امروز شروع میکنم
امیدوارم هر روز گزارشی از برنامه و کارهایم برای شروع دوباره اینجا داشته باشم